مدرسه مهدوي (2)


 

نويسنده :سيد مهدي موسوي




 

درآمدي برفلسفه و نظام آموزش و پرورش زمينه سازظهور
 

ضرورت مدرسه مهدوي
 

آموزش و پرورش، يکي از محوري ترين و تعيين کننده ترين نهادها درتحقق تربيت نيروي انساني مطلوب و ماهر براي هر امري است. هر نظام آموزش و پرورش مبتني بر پايه هاي فلسفي و جهان بيني خاص خود است (1)و نگرش فلاسفه تعليم و تربيت و برنامه ريزان آموزش و پرورش به انسان و آينده او در شکل گيري اصول و راه بردهاي آموزشي و پرورشي آنان تأثير مستقيم و محوري دارد.(2) نظام فرهنگي و ارزشي، چونان معيار و خط کشي، حدو مرز اعمال را معلوم مي سازند و بايد و نبايدهاي تربيت، سياست و اقتصاد را مشخص مي سازد . حضرت آية الله خامنه اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي مي فرمايد:
براي تحول در نظام آموزش و پرورش بايد سنت ها و نيازهاي کشور را اصل قرار دهيم و از تجربيات ديگران حداکثراستفاده را ببريم، اما از الگو برداري و تقليد از کشورهاي غربي کاملاً بپرهيزيم .(3)
دکتر محمود صناعي نيز دراين زمينه مي نويسد :
تعيين هدف تربيت در هرکشوري، بستگي تام به سابقه ديني، فرهنگي، اجتماعي واقتصادي آن کشور دارد، اما بيش از آن چه گذشته است، آمال و آرزوهاي هر قوم بايد هدف تربيت را معين کند ...اين است که در تعيين هدف تربيت، تقليد از هدف تربيت کشورديگر درست نيست و ناچار هر کشوري بايد خط سير خود را چنان که با اوضاع حال و سود آينده او سازگار است، تعيين کند .(4)
دکتر علي شريعتمداري، همه فعاليت هاي تربيتي را مبتني برايده آل هاي اجتماعي و ارزش ها مي داند و مي نويسد:
مربيان ما بايد در کليه فعاليت هاي تربيتي، ايده آل هاي اجتماعي و ارزش ها و اعتقادات عمومي را در نظر داشته باشند. ارتباط معلم با شاگرد، روش تدريس، روابط شاگردان باهم، هدف هايي که شاگرد و معلم براي نيل به آنها تلاش مي کنند، انتخاب مطالب ومواد درسي، تراز ارزش سنجي پيشرفت شاگردان و توسعه تعليم و تربيت مردم ايران، همه بايد با ايده آل هاي اجتماعي اين مردم هم آهنگ و سازگار باشد .(5)
معلمان اين ارزش ها و آرمان ها را به دانش آموزان القا مي کنند، زيرا مهمترين و کارسازترين عنصر شکل دهي رفتار نسل جديد بعد از والدين، شخصيت و منش معلمان است. به طور کلي، معلم، عنصري مؤثر در پايدار سازي بنيادهاي تعليم و تربيت دانش آموزان است. پس تربيت يافتگان نظام هاي آموزش و پرورش، خود، بازتابي از همه دريافت هاي رسمي و غير رسمي کارگزاران آن نظام هستند. تربيت دوران خردسالي، به تدريح، قلب و ذهن کودکان را به شکل دلخواه مربيان و معلمان در مي آورد و ازآن پس، هيچ کس را ياراي رهايي از آموخته هاي پيشين نيست که چونان نقشي بر پهنه سنگ، حک شده اند . از اين رو، به عنوان اصلي ترين راه حل براي بهبود کيفيت وضعيت آموزش و پرورش و تعيين اهداف آن، بايد به تبيين دوباره مباني فلسفي و اسلامي تعليم و تربيت بپردازيم . يکي از محورهاي مهم تربيت اسلامي، مقوله مهدويت وانتظار است .
آرمان مهدويت وايده آل حکومت عدل، از مهم ترين آرزوها و ايده آل هاي اجتماعي و مذهبي مردم ايران است. آرمان هاي بزرگ، همّت هاي بزرگ و خستگي ناپذير مي طلبد. بنابراين، از نظام آموزش و پرورشي که بر پايه هاي جهان بيني مهدوي و آينده نگري اميدوارانه، استوار نباشد، تربيت منتظران کارآمد و مسئول را نبايد انتظار داشت. فرهنگ متعالي مهدوي، آخرين تير ترکش مستضعفان جهان است که در خود و با خود، همه پتانسيل و توان آرمان خواهانه را دارد، به گونه اي که نه تنها موجب «مصونيت از درون»مي شود، بلکه همه توش و توان «نسل نو»را متوجه و متذکر آينده اي مي سازد که براي دست يابي به آن بايد «مجاهده »کند .(6)
تربيت مهدوي، بن مايه تکوين وتضمين جامعه زمينه ساز در توسعه و تحکيم فرهنگ انتظار است. تا زماني که تربيت مهدوي بر پايه هاي معرفتي و ارزش خاص خود، در ساختار، نگرش و رفتار سازمان آموزش و پرورش کشور توسعه نيابد، به زمينه سازي ظهور که آماده کردن جامعه اي متناسب با شرايط و مقتضيات فرهنگي و ارزش هاي ديني و توحيدي است، نمي توان اميد بست .از اين رو، چاره اي نيست جز اين که دولت زمينه ساز، بر پايه آموزه مهدويت و انتظار و آرمان بلند حکومت عدل مستضعفان به وزارت آموزش و پرورش و نهادهاي هم سو، توجه ويژه اي کند. طرح تدوين سند ملي آموزش و پرورش، با در نظر گرفتن نقش محوري براي ارزش ها و باورهاي ديني تجلّي يافته در مهدويت وانتظار، مبتني بر فلسفه تعليم و تربيت اسلامي از ضروريات زمينه سازي، ايجاد بستري مناسب براي پذيرش پيام است. آماده سازي و تربيت نيروي انساني هم آهنگ و همراه با اهداف دولت مهدوي، وجود نظام آموزش وپرورش مهدوي با هدف تربيت منتظران زمينه ساز را مي طلبد . بدون شک، ياران حضرت مهدي (عج)ومديران حکومت آن حضرت، از بين همين منتظران و زمينه سازان ظهور برگزيده خواهند شد. از اين رو، در اين مرحله بايد به لزوم هم آهنگي نظام آموزشي با نظام ارزشي مهدوي توجه کرد. خداوند در قرآن کريم، وعده حکومت بر زمين را به کساني مي دهد که از تربيت خاصي برخوردارند، از اين رو مي فرمايد:
(وَعَدَ اللَهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ لَيَستَخلِفَنَّهُم فِي الأَرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذِينَ مِن قَبلِهِم )(7)
خدا به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در اين سرزمين، جانشين [خود]قرار دهد، همان گونه که کساني را که پيش از آنان بودند، جانشين [خود]قرار داد.
روايات نيز ويژگي هاي خاصي را براي زمينه سازي ظهور برشمرده اند که از عهده هرنوع نظام تعليم و تربيتي بر نمي ايد. براي نمونه، امام زين العابدين (ع)مي فرمايد :
من ثبت علي موالاتنا (ولايتنا)في غيبة قائمنا أعطاه الله عزّ و جلّ أجر ألف شهيد من شهداء بدر و أحد ، (8)
هر کس در غيبت قائم ما برموالات وولايت ما ثابت بماند، خداوند متعال اجر هزار شهيد از شهداي بدر واحد را به او عطا مي فرمايد:
هم چنين حضرت رسول اکرم (ص) مي فرمايد :
طوبي للصّابرين في غيبته، طوبي للمقيمين علي محجتهم، (9)
خوشا به حال شکيبايان در غيبت امام مهدي (عج) خوشا به حال آنان که بر راه اهل بيت ثابت قدم مي مانند.
امام صادق (ع)نيز مي فرمايد :
من سرّه أن يکون من اصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الأخلاق و هو منتظر، (10)
هر کس مي خواهد از ياوران حضرت قائم باشد، بايد انتظار بکشد ودر همين حال، خود را به تقوا و سجاياي اخلاقي بيارايد .
در روايت ديگري آمده است .
....وأنتخبت لذلک الوقت عباداً لي امتحنتُ قلوبهم للايمان وحشوتُها بالورع و الإخلاص و اليقين و التقوي و الخشوع و الصّدق والحلم و الصّبر و الوقار و التّقي و الزّهد ...، (11)
...و براي اين زمان(ظهور)، بندگاني را برگزيدم که دل هاشان را به ايمان آزمودم و آنان را از ورع، اخلاص، يقين، پارسايي، خشوع، راستي، صبر، شکيبايي و وقار، پرهيز و زهد سرشار کردم .
حضرت امام صادق (ع)در روايتي، ويژگي هاي منتظران ظهوررا اين گونه بر مي شمارد :
طوبي لشعة قائمنا المنتظرين لظهوره في غيبته و المطيعين له في ظهوره أولئک أولياء الله الذين (لَا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لَا هُم يَحزَنُونَ ، )(12)
خوشا به حال شيعيان قائم ما که در زمان غيبتش، منتظر ظهور او و در هنگام ظهورش، فرمان بردار او هستند. آنان دوستان خدا هستند، همان ها که نه ترسي به دل راه مي دهند و نه اندوهگين مي شوند .
مسئله مهدويت و انتظار، ابعاد مختلف تربيتي دارد و با بسياري از اهداف آموزش و پرورش سازگار است و مي تواند در پيش برد آن اهداف، نقش آفرين باشد. آموزه مهدويت و انتظار پي آمدهاي تربيتي معيني دارد که با هدف هاي تعليم و تربيت هم سو است. فرهنگ انتظار در متن جريان زندگي منتظران، منشأ آگاهي و هوشياري و بيداري دايمي است و يک رويارويي فعال به شمار مي رود، نه انفعالي وواکنشي که در درون خود، تغيير و تحوّل را به همراه دارد. (13)ازاين رو، انتظار نوعي حالت رواني است که زمينه ساز آمادگي و تحوّل در معرفت، احساس، رفتار و عمل آدمي مي شود. خاصيت انتظار سازنده و اصيل، تنظيم فکر و روحيه است که انسان را براساس طرح و برنامه به حرکت و عمل در مي آورد و الهام بخش مسئوليت هر فرد در برابرخود و جامعه و آماده باش در سايه تغيير و تحوّل، صبر و استقامت و تعهد و تحوّل به اقدام و عمل مي انجامد.(14) بيان ابعاد تربيتي مهدويت و انتظار مجال ديگري را مي طلبد . با اين حال، به اجمال مي توان گفت مهدويت و انتظار، با توجه به ابعاد سه گانه شخصيت آدمي -بينشي، گرايشي و رفتاري -دلالت هاي تربيتي مختلفي دارد. برخي از آن دلالت ها عبارتند از :
الف)دلالت هاي تربيتي مهدويت در حوزه بينش ها :کمک در شناخت معيارهاي حق و باطل ، خردورزي، نجات از دام شک گرايي و تزلزل در حوزه انديشه.
ب)دلالت هاي تربيتي مهدويت در حوزه گرايش ها:تخلّق به فضايل انساني، اميد به آينده روشن، صبر و استقامت ، وابستگي نداشتن و تسليم نشدن به اوضاع موجود، شجاعت و شهامت در تغيير اوضاع و شرايط ، جوشش عواطف معنوي سازنده، هويت بخشي و رهايي از پوچي و بي هدفي .
ج)دلالت هاي تربيتي مهدويت در حوزه رفتارها :پويايي و سازندگي ، تعهد و مسئوليت ، مديرت تحول، مجاهدت در برپايي حق، عدالت گرايي، وحدت و هم گرايي .

فلسفه تعليم و تربيت مهدوي
 

با توجه به آن چه گذشت، ضرورت تدوين نظام آموزش و پرورش مبتني بر مؤلفه هاي مهدويت و انتظار روشن مي شود. مهم ترين مسئله در هر نظام آموزشي نسبتاً موفق، انتخاب ارزش ها، اهداف و در نهايت، اصول کاربردي در قالب فلسفه اي منسجم است که انسان آرماني نظام براساس همان الگو يا مدل حرکت مي کند. به همين دليل، هر نظام آموزش و پرورشي براساس مباني واصول خاصي شکل مي گيرد که از اين گونه تأملات در رشته خاصي به نام «فلسفه تعليم و تربيت»بحث مي شود . فلسفه تعليم و تربيت، به صورت استنتاج مدلول هاي تربيتي از انديشه هاي فلسفي در مي آيد. پيوستگي ميان مفروضات فلسفي و آراي تربيتي و مقولات ارزشي و دلالت هاي تربيتي آنها، اين رشته علمي را بسيار با اهميت جلوه گر مي سازد. درباره مفهوم فلسفه تعليم و تربيت، ديدگاه هاي گوناگوني وجود دارد که پرداختن به همه آنها از حوصله اين مقام خارج است. ويليام فرانکنا با تقسيم بندي فعاليت هاي فلسفي در سه بخش فلسفه نظري، (15) فلسفه هنجاري (16)و فسلفه تحليلي، (17) از سه نوع فلسفه تعليم و تربيت نظري، هنجاري و فلسفه تحليلي، از سه نوع فلسفه تعليم و تربيت نظري، هنجاري و تحليلي، سخن به ميان مي آورد . فرانکنا در اين زمينه مي نويسد:
فلسفه تعليم و تربيت نظري در جست و جوي فرضيه هايي درباره انسان و جهان است که با فرآيند تعليم و تربيت ارتباط دارد. فلسفه تعليم و تربيت هنجاري، اهداف لازم التحقق و اصول لازم الاتباع را در فرآيند تربيت انسان ها، مشخص و توصيه هايي را در باب وسايل دست يابي به اين اهداف عرضه مي کند. فلسفه تعليم و تربيت تحليلي در پي ايضاح مفاهيم بسيار مهم است . از اين سه، فلسفه هاي تربيتي نظري و هنجاري به فلسفه فرآيند تعليم و تربيت و فلسفه تربيتي تحليلي به فلسفه رشته تعليم و تربيت تعلق دارد. (18)
فلسفه تعليم و تربيت، از نظر معرفت شناختي، يکي از علوم فلسفي يا فلسفه هاي مضاف است که با روش عقلاني به تبيين و اثبات مبادي تصوري و تصديقي تعليم و تربيت مي پردازد . فيلسوف تعليم و تربيت با کوشش فکري منظم، منطقي و قاعده مند براي کشف و استنتاج ديدگاه هاي تربيتي در سه حوزه اهداف، برنامه ها و روش هاي تربيتي، از انديشه هاي فلسفي مي پردازد.(19) بنابراين، اگر فلسفه تعليم و تربيت به طور مناسب درک شود، بنياني را فراهم مي کند که براساس آن، داوري هاي نظري درباره آموزش و پرورش، معتبر باشد و اقدامات عملي، استحکام و انعطاف بيشتري در رسيدن به اهداف داشته باشند که در نهايت، موجب جلوگيري از تناقض و سردرگمي هاي تربيتي مي شود.(20)
اعتقادات و ارزش هاي موجود در هر جامعه اي، در سياست گذاري ها و تصميم گيري هاي آموزشي و تربيتي تأثيرگذارند و شيوه عمل برنامه ريز و معلم را تعيين مي کند. همه مراحل تفکر و عمل در برنامه درسي بر نظام جهان بيني و ارزشي مبتني است. از اين رو، در ميان نگرش هاي مختلف فلسفه تعليم و تربيت در غرب، (21) شکل گيري فلسفه تعليم و تربيت اسلامي، به عنوان يکي ازعلوم فلسفي يا فلسفه هاي مضاف که با روش تعقّلي و استدلالي، به تحليل و تبيين و اثبات مبادي تصوري و تصديقي تعليم و تربيت اسلامي بپردازد، امري ضرورت و حياتي است. هدف از فلسفه تعليم و تربيت اسلامي، تحليل و تبيين مباني فلسفي تعليم و تربيت اسلامي و استخراج دلالت هاي تربيتي معرفت شناسي، وجود شناسي و ارزش شناسي فلسفه اسلامي است. اين ظرفيت و توانايي در آموزه هاي اسلامي وجود دارد، (22)چون اسلام داراي مکتب خاص تربيتي است که بر پايه هاي فلسفي و جهان بيني توحيدي و الهي شکل گرفته و اساس و مبناي خويش را تعليم و تربيت انسان براي رسيدن به کمال قرار داده است. آموزه مهدويت نيز در قالب جهان بيني توحيدي و الهي، يکي از آموزه هاي اسلامي است که مي تواند در مکتب تربيتي اسلامي تأثيرگذار باشد .
براي شناخت هر نظام تربيتي، به موارد و عناصري بايد توجه کنيم تا روند تربيت متربي و وظايف مربي روشن شود. از اين رو، ترسيم مباني، اهداف، اصول و روش ها در فرآيند تعليم و تربيت، امري لازم و ضروري است .

مباني تعليم و تربيت مهدوي
 

مباني تعليم و تربيت بر سلسله اي از معارف نظري دلالت مي کند که به جنبه هاي وجود شناختي، انسان شناختي و معرفت شناختي نظردارد(23) و بنيان و اساس هر نظام فکري را مشخص مي کند. در واقع، اين بينش ها و نگرش ها مباني تعليم وتربيت هر نظامي را تشکيل مي دهد، هر چند آگاهانه به آنها توجّه نشود يا به آنها تصريح نشود.(24) مهدويت و انتظار مقوله اي صرفاً اعتقادي نيست، بلکه بايد در سياست گذاري و تدوين نظام آموزش و پرورش دولت زمينه ساز، حضور پررنگ ومحوري داشته باشد. مهدويت فلسفه بزرگ جهاني است(25) و فقط مخصوص قشري خاص نيست، بلکه در حيات کل بشر تأثيرگذار است. قرآن کريم در آياتي به بعد جهاني اسلام اشاره دارد و اين مفهوم را القا مي کند که زمين از آن خداست . آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، مي دهد. اين سرانجام نيز زمين به دست پرهيزکاران مي افتد. براي نمونه چنين مي خوانيم :
(وَلَقَد کَتَبنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعدِ الِّذکرِ أَنَّ الأَرضَ يَرِثُهَا عِبَادِي الصَّالِحُونَ) ، (26)
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم که زمين را بنگان شايسته ما به ارث خواهند برد .
(إِنَّ الأَرضَ لِلهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاءُ مِن عِبَادِهِ وَالعَاقِبَةُ لِلمُتَّقيِنَ )، (27)
زمين از آن خداست ، آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مي دهد، و فرجام [نيک]براي پرهيزگاران است .
شهيد صدر مي نويسد:
مهدويت، فرآيند يک عقيده اسلامي که فقط رنگ دين داشته باشد، نيست مهدويت، فصل مهمي از خواسته هاي بشري است که انسان ها با داشتن اديان و مذاهب مختلف، رو سوي آن دارند. مهدويت، تبلور يک الهام فطري است که مردم از دريچه آن، علي رغم ديدهاي مختلف و نگرش هاي متفاوت عقيدتي، روز موعود را مي بينند، روزي که رسالت هاي آسماني با همه اهدافش در زمين تحقق مي يابد و راه ناهمواري که در طول تاريخ براي انسان دشوار بود، پس از رنج بسيار هموار مي شود .(28)
مهدويت يکي از محورهاي مهم اعتقادي است که در جهان بيني و نظام ارزشي منتظران تأثير بسيار قوي دارد، زيرا روشن گر آينده بشر، تعيين کننده حرکت تاريخ، آرامش بخش قلوب ستم ديدگان و تنبّه بخش ظالمان است. از اين رو، مهدويت و انتظار در قالب گفتمان تشيع، مقتضيات جهان شناختي و انسان شناختي و ابعاد ارزشي فراواني در درون خود دارد که در تبيين مباني تعليم و تربيت و پايه هاي سياست گذاري و تصميم گيري هاي تربيتي و آموزشي تأثيرگذار است. استاد شهيد مطهري (رحمه الله) مي نويسد :
آرمان قيام و انقلاب مهدي (عج)يک فلسفه بزرگ اجتماعي اسلامي است . اين آرمان بزرگ، گذشته از اين که الهام بخش ايده و راه گشاي به سوي آينده است، آينه بسيار مناسبي است براي شناخت آرمان هاي اسلامي . اين نويد، ارکان و عناصر مختلفي دارد که برخي، فلسفي و جهاني است و جزئي از جهان بيني اسلامي است. برخي، فرهنگي و تربيتي است و برخي، سياسي است و برخي، اقتصادي است و برخي، اجتماعي است و برخي، انساني يا انساني طبيعي است .(29)
با توجه به ابعاد مختلف مسئله مهدويت، مباني کلي و مهمي هستي شناسانه، انسان شناسي و معرفت شناختي استخراج مي شود که در فرآيند تعليم و تربيت مهدوي نقش بسيار مهمي دارد. در اين زمينه، محورهاي ده گانه اي را استنباط کرده ايم که بر مي شماريم . دو محور اول، از جهت «وجود شخصي حضرت مهدي (عج)، دو محور، از بعد «ظهور»، پنج محور، از «فلسفه غيبت»ويکي نيز از مقوله «انتظار»استنباط و استخراج شده اند .

1.واسطه فيض و مربي جامعه
 

امام معصوم، واسطه فيض الهي است و هر فيض و رحمتي که از سوي خداوند بر بندگان نازل مي شود، از مجراي حجت حق است. امام صادق (ع)مي فرمايد :
لو بقيت الأرض بغير إمام لساخت، (30)
اگر زمين بدون امام مي ماند، به تحقيق که در هم مي ريخت .
امام باقر (ع)در وصف ائمه عليهم السلام مي فرمايد :
جعلهم الله عزّ و جلّ أرکان الأرض أن تميد بأهلها، و عمد الإسلام، و رابطة علي سبيل هداه، (31)
خداوند عزّ و جلّ ايشان را ارکان زمين قرار داد تا زمين اهل خود را نلرزاند و ايشان را ستون هاي اسلامي و پاسداران راه هدايت خود کرد.
يکي از فيوضات الهي، ربوبيت و پرورش بندگان است. راه بهره وري از اين فيض الهي نيز راه ائمه هدي عليهم السلام است. امام مهدي (عج)مي فرمايد :
فکانوا هم السبيل إليک و المسلک إلي رضوانک، (32)
آنان، راه رسيدن به تو و راه دست يافتن به رضوان و خوشنوديت بودند .
از اين رو، اهل بيت ، معلم و مربي جامعه هستند. امام صادق (ع)مي فرمايد :
إن الأرض لا تترک إلّا بعالم يحتاج النّاس إليه و لا يحتاج إلي النّاس، يعلم الحرام و حلال ، (33)
هيچ گاه زمين بدون عالمي که مردم به او نيازمندند واو از آنان بي نياز، و حلال و حرام را مي شناسد، رها نمي شود .

2.خلافت الهي
 

خداوند، انسان را به عنوان خليفه خود، از ميان موجودات برگزيد و در پاسخ به اعتراض ملائکه فرمود :
(إِنِّي جَاعِلٌ فِِي الأَرضِ خَليِفَةً )، (34)
من در زمين جانشيني خواهم گماشت.
بالاترين رتبه و کمال صعود انسان، خلافت الهي است و غايت نهايي تربيت انسان نيز راه يابي به اين مقام شامخ است. انسان براي راه يابي به اين مقام، نيازمند الگو راهنمايي است که خود، در اوج خلافت الهي باشد. مصداق تام خليفه و حجت الهي نيز امام عصر (عج)است و «خليفة الله »، برجسته ترين لقب ايشان است.(35) امام باقر (ع)مي فرمايد :
فإذا خرج أسند ظهره إلي الکعبة، ....فاوّل ما ينطق به هذه الآية (بَقِيَّةُ اللَهِ خَيرٌ لَکُم إِن کُنتُم مُؤمِنِين)ثمّ يقول :أنا بقية الله و حجته و خليفته عليکم، فلا يسلّم إليه مسلم إلّا قال :السلام عليک يا بقيّة الله في ارضه، (36)
هر گاه [قائم]قيام کند به کعبه تکيه دهد...نخستين سخني که مي گويد، اين آيه است:«اگر مؤمن باشيد، باقي مانده [حلال]خدا براي شما بهتر است ».آن گاه مي فرمايد:«من باقي مانده خدا و جانشين او براي شما هستم». هيچ مسلماني به او درود نگويد، مگر چنين :درود برتو، اي باقي مانده خدا در روي زمين !
بنابراين، فلسفه ظهور امام عصر (عج)فراهم آوردن مقدمات تقرب به سوي خداوند و برداشتن موانع از مسير خلافت الهي انسان ها است . آن چنان که با توسل و تقرب به آن وجود گرانقدر و با تحقق حکومت عدل جهاني، اسباب رسيدن به کمال و عبوديت و قرب الي الله فراهم مي شود و راه براي رسيدن به هدف خلقت که همان راه يابي به مقام خلافت الهي است، هموار مي گردد .

3.آينده روشن
 

انسان همواره در آرزوي رسيدن به عدالت، انسان دوستي، صلح و امنيت، آرامش و رفاه و رهايي از ستم، فساد و انحطاط بوده است. توجه ونگرش به آينده و سرانجام تطورات تاريخ نيز از مهم ترين مباني نظري مکتب هاست . شناخت نقطه نهايي تاريخ، چگونگي حرکت به منزل واپسين، پيش بيني آينده، کشف الگو و قوانين حاکم بر تاريخ و عوامل حرکت آفرين براي چگونگي سير و حرکت، بر اصول و اهداف تربيتي تأثير بسياري دارد. در فرهنگ اسلامي، آموزه مهدويت نمايان گر فلسفه نظري تاريخ و آينده بشر است. مهدويت، فرجام متعالي و شکوه مند آينده جهان و سر منزل متعالي و متکامل تاريخ بشري است. مهدويت، پيش بيني وحياني هدف و مقصود تاريخ و پايان حرکت پر فراز و نشيبب آن و تحقق معناداري و غايت مندي تاريخ و باور به سرنوشت روشن و محتوم انسان است.(37) پيروزي نهايي حق و غلبه قطعي صالحان و متقيان و کوته شدن دست ظالمان و مستکبران، نويد بخش آينده اي روشن و سعادت مندانه براي بشر است که سير حرکت خود و تاريخ را مشخص مي سازند. اين مبنا، گرما بخش دل هاي منتظران زمينه ساز است که روزي تلاش هاي آنها ثمر خواهد داد .

4.عدالت
 

زيربناي روابط اجتماعي و پايه هاي معاشرت انسان ها، يکي ديگر از مباني فلسفي يک نظام تربيتي است. اگرجامعه اي بر مبناي قدرت يا سود گرايي شکل گرفت، مسير آن، با جامعه اي که بر پايه عدالت شکل گرفته باشد، متفاوت خواهد بود. عدالت، برقراري مساوات، تقسيم عادلانه ثروت و امکانات جامعه و قرار گرفتن هر چيز و هر کس در جايگاه خود، آثار فراواني در شکل گيري نظام تربيتي جامعه دارد. مهدويت، آرمان عدالت گرايي و اصالت عدل در روابط انساني و پايه هاي اجتماعي است. پيامبر اکرم (ص) فرمود:
يملا الله الأرض به قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً ، (38)
او زمين را از عدل و داد آکنده مي سازد، چنان که از ستم پرشده است .
امير مؤمنان علي (ع)نيز در اين مورد مي فرمايد :
....فيريکم کيف عدل السّيرة و يحيي ميّت الکتاب و السّنة ، (39)
او هنگام قيام، عدالت اسلامي و دادگري و روش پيامبر در عدالت را در چشم انداز جهانيان قرار خواهد داد و کتاب و سنت را که پيش از او مرده اند، زنده خواهد ساخت .
ازامام باقر(ع)هم نقل شده است :
اذا قام قائم أهل البيت قسّم بالسّوية و عدل في الرّعية ...، (40)
در حکومت قيام کننده اهل بيت پيامبر، قسط و عدل (به معناي نبود تبعيض در تقسيم بيت المال ورعايت حقوق مردم)را به طور کامل اجرا خواهد شد .

5.آزادي
 

آزادي و اختيار آدمي در تعيين سرنوشت خود يکي از اصول محکم حکمت اسلامي و معارف قرآني است. آزادي در مکتب اسلام با جوهره انسان عجين شده است که آثار فراوان تربيتي را به همراه خواهد داشت. در قرآن چنين مي خوانيم :
(إِنَّ الله لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَومٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مابِأَنفُسِهِم ، )(41)
در حقيقت، خدا حال قومي را تغيير نمي دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند .
انسان و جامعه زماني که در معرض ابتلاها و پيچ و خم هاي مشکل روزگار توانست خود را نجات دهد، به مقامات عاليه دست مي يابد، چنان که ابراهيم (ع)در رويارويي با سختي ها، به مقام امامت دست يافت.(42) بر اساس روايات، يکي از فلسفه هاي غيبت و ابتلاي انسان به مشکلات آخر الزمان، امتحان و انتخاب آزادانه انسان است تا در برخورد با مشکلات و سختي ها، ظرفيت درک عصر ظهور را بيابد. انسان ها بايد با اختيار و آزادي تمام، مسير حق را از باطل بشناسند و با حرکت در مسير حق، منظر دولت مهدوي باشند . منصور صيقل نقل مي کند:من و حارث بن مغيره وتعدادي از شيعيان نشسته بوديم و با هم سخن مي گفتيم و امام کلام ما را مي شنيد که به ما فرمود :
شما کجاييد؟هيهات! هيهات! نه به خدا قسم، آن چه چشم به راه آن هستيد، واقع نمي شود، مگر آن که غربال شويد. نه به خدا قسم، آن چه چشم به راه آن هستيد، آن چه چشم به راه آن هستيد، واقع نمي شود، مگر آن که جدا شويد. نه به خدا قسم، آن چه چشم به راه آن هستيد، واقع نمي شود، مگر پس از نااميدي .نه به خدا قسم، آن چه را چشم به راه آن هستيد، واقع نمي شود، مگر آن گاه که هر کس بدبخت است، بدبخت شود و هر کس خوشبخت است، خوشبخت شود .(43)
با توجه به مبناي آزادي، يعني اختيار بر تربيت جامعه و آماده سازي آن، بايد براي تأسيس دولت مهدوي گام برداشت و مقدمات تشکيل دولتي صالح و عادل را بيش از پيش آماده کرد. دولت مهدوي در شرايطي تأسيس مي شود که انسان از عنصر اختيار و آزادي براي تحقق اين آموزه سود جويد. تأسيس دولت مهدوي نيز مبتني بر تلاش و بردباري و بهره گيري از آزادي و اختيار آدمي است. اگر قرار بود جامعه انساني بي هچ تلاش و زحمتي، از دولتي صالح و عادل برخوردار شود، چرا اين مسئله از ابتداي خلقت رخ نداد تا انسان ها اين قدر درد و رنج را تحمل نکنند .

6.جنگ حق و باطل
 

آزادي و اختيار انسان در انتخاب مسير زندگي، دو جبهه حق و باطل را به وجود مي آورد و برهمين اساس، در روايات به سمئله حق و باطل توجه شده است. جريان جنگ دو جبهه حق و باطل و ادامه يافتن آن تا زمان ظهور، در شکل دهي به نظام تعليم و تربيت نقش فراواني دارد، زيرا قدرت و توسعه جبهه باطل نبايد به عقب نشيني و خود باختگي جبهه حق بيانجامد . در روايات، امام زمان (عج)را مربي جامعه و ملاک شناخت حق ازباطل دانسته اند .
ان الله لم يدع الأرض بغير عالم، و لولا ذلک لم يعرف الحقّ من الباطل، (44)
همانا خداوند زمين را بدون عالم نگذاشته است، و اگراين نبود، حق از باطل شناخته نمي شد .

7.هدايت
 

غيبت، سلب نعمت ظهور و ديدارامام است، اما مانع بهره وري بشر از وجود آن جناب نيست، بلکه فيض الهي به واسطه ايشان به بشر مي رسد. افضل فيوضات الهي، فيض هدايت و تربيت انسان و جامعه است که انسان، به برکت وجود امام عصر (عج)از آن بهره مند مي شود . شيوه هدايت بشر در دوران غيبت، به نقش تربيت غير مستقيم اشاره داد که در امر تعليم و تربيت داراي کاربرد فراواني است. زماني از امام صادق (ع)پرسيدند : چگونه مردم از حجت غايب و پنهان بهره مي برند؟فرمود :
کما ينتفعون بالشّمس إذا سترها السّحاب ، (45)
همان گونه که از خورشيد، چون در پس ابرها قرار مي گيرد، بهره مند مي شوند .
زماني که از امام صادق (ع)درباره وجه تسميه حضرت قائم (عج)به مهدي پرسيدند، فرمود :
لأنّه يهدي إلي کلّ أمر خفيِ، (46)
چون او به هر امر نهاني رهنمون مي شود .
امام مهدي (عج)مي فرمايد :
أمّا وجه الإنتفاع بي في غيبتي فکا لانتفاع بالاشّمس إذا غيّبها عن الأبصار السّحاب، و إنّي لأمان لأهل الارض کما أنّ النجوم أمان لأهل السّماء، (47)
چگونگي بهره مند شدن از من در روزگار غيبتم، همچون بهره مند شدن از خورشيد است، آن گاه که در پس ابراز ديدگان پنهان شود. من مايه امنيت زمينيانم، هم چنان که ستارگان مايه امنيت آسمانيان هستند .

8.توسعه و تحول گرايي
 

تحول و پيشرفت تاريخ و گرايش بشر به سوي تکامل ازديگر نتايج آموزه مهدويت است.(48) کمال گرايي انسان و ميل به حقيقت مطلق از فطرت بشر ناشي مي شود که عامل تحرک و حرکت انسان به سوي وضع بهتراست. ترسيم ايده آل و آرمان زندگي بهتر در پرتو فضايل اخلاقي و کمالات انساني و مطرح کردن جامعه اي مطلوب و توسعه يافته موجب رشد و حرکت انسان و اقدامات عمل مي شود .پس طرح ويژگي هاي جامعه توسعه يافته اسلامي و مقايسه آن با ويژگي هاي جوامع توسعه يافته کنوني بسيار راه گشاست و افق هاي روشني ازاميد و بهروزي را به روي مستضعفان و مسلمانان جهان مي گشايد. پيامبراکرم (ص) مي فرمايد :
يکون في امّتي المهديّ ...يتنعّم امّتي في زمانه نعيماً لم يتنعّموا مثله قطّ و البرّ و الفاجر، يرسل السّماء عليهم مداراً، و لا تدّخر الأرض شيئاً من نباتها، (49)
در امت من، مهدي قيام کند.... و در زمان او مردم به رفاه و نعمت هايي دست مي يابند که درهيچ زماني دست نيافته باشند، همه، چه، نيکوکار و چه بدکار. آسمان باران رحمتش را بر آنان ببارد و زمين چيزي از روييدني هاي خود را پنهان ندارد .

9.تدريجي بودن فيض
 

امام معصوم، واسطه فيض و عنايت الهي و خليفه الهي در تربيت بندگان است در روايت چنين مي خوانيم :
القائم المنتظر المهديب المرجي الّذي ببقائه بقيت الدّنيا و بيمنه رزق الوري و بوجوده ثبتت الأرض و السّماء....، (50)
امام قائمي که اميدها و چشم ها به انتظار آمدن او دوخته شده است، کسي که جهان هستي به برکت وجود او باقي و برقرار مانده است .
بنابرآموزه مهدويت، دريافت فيض الهي به صورت تدريجي است و اين اعطاي تدريجي به سبب ويژگي هاي قابل است . نبود استعداد لازم و مقدمات و شرايط لازم براي دريافت جمعي فيض، موجب غيبت و تأخير ظهور مي شود. (51)انسان و جامعه بايد تا آن جا رشد کند که تحمل حاکميت ولايت و سرپرستي امام معصوم را بيابد از اين رو، اين تدريجي بودن، در فرآيند تعليم و تربيت دانش آموزان در مدرسه مهدوي و نظام آموزش و پرورش مهدوي تأثير گذار خواهد بود.

10.آماده سازي
 

ضرورت آماده سازي و زمينه سازي نيز از ديگر آثار آموزه مهدويت و انتظار است. امام سجاد (ع)مي فرمايد :
و الله لا يخرج أحد منّا قبل خروج القائم الّا کان مَثَلُه کمثل فرخ طار من و کره قبل أن يستوي جناحاه فأخذه الصّبيان فعبتوا به، (52)
به خدا سوگند، هيچ يک از ما [اهل بيت]قبل از قيام قائم خروج نمي کند، مگر اين که مثل او مانند جوجه اي است که قبل از محکم شدن بال هايش از آشيانه پرواز کرده باشد . در نتيجه، کودکان او را مي گيرند و با او بازي مي کنند .

پي نوشت ها :
 

*دانش آموخته سطح سه حوزه علميه قم، کارشناس ارشد فلسفه غرب دانشگاه اصفهان .
1-يادداشت ها، ج2، ص164.
2-نک :جي . اف . نلر، آشنايي با فلسفه آموزش و پرورش، ترجمه :فريدون بازرگان ديلمقاني، ص16، تهران :انتشارات سمت، 1385ش، سعيد بهشتي، زمينه اي براي بازشناسي و نقادي فلسفه تعليم و تربيت در جهان غرب، ص23، تهران :انتشارات اطلاعات، چاپ اول، 1386ش، سعيد بهشتي، «فلسفه تعليم و تربيت در جهان امروز »، مجله قبسات، ش39، ص109.
3-سخن راني در جمع پرستاران، معلمان و کارگران سراسر کشور، 1388/2/9.
4-محمود صناعي، آزادي و تربيت، ص80، تهران :انتشارات امير کبير، 1380ش.
5-علي شريعتمداري، جامعه و تعليم و تربيت، ص110، تهران: انتشارات امير کبير، 1380ش.
6-اسماعيل شفيعي سروستاني، «امور پرورشي، نسل نو وفرهنگ انتظار »، ماه نامه موعود، ش75.
7-سوره نور، آيه 55.
8-لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ح1256، تهران :انتشارات مکتب الصدر، 1372ش.
9-محمد بن حسن الحرّعاملي، وسائل الشيعه، ج2، ص544، قم:مؤسسه آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، 1409ق.
10-محمدبن ابراهيم کاتب نعماني الغيبة، تحقق :علي اکبرغفاري، ص200، تهران :انتشارات صدوق، بي تا، بحار الانوار، ج52، ص140.
11-بحارالانوار، ج52ص384.
12-محمد بن علي بن حسين صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص645، تهران :انتشارات دارالکتب الاسلاميه، 1395ق.
13-محمد تقي اصفهاني، مکيال المکارم، ج2، ص152، تهران :انتشارات بدر، 1372ش، مرتضي مطهري، قيام وانقلاب امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از ديدگاه فلسفه تاريخ، ص14، تهران :انتشارات صدرا، 1382ش.
14-نگارنده پيش ازاين، به ابعاد سياسي و اجتماعي تربيت در پرتو مهدويت و انتظار پرداخته که آن مقاله در چهارمين همايش بين المللي دکترين مهدويت ارائه شد.(نک:«تربيت سياسي در پرتو انتظار»، فصل نامه علمي -تخصصي مشرق موعود، سال دوم، ش6، تابستان 1387، ويژه نامه برگزيده مقالات چهارمين همايش بين المللي دکترين مهدويت ).
speculative philosophy.15-
16-.normative philsophy
17.analytical philosophy
18-به نقل از :فلسفه تعليم و تربيت در جهان امروز، ص109.
19-همان .
20-آرنولد گريز، فلسفه تربيتي شما چيست؟ ترجمه :بختيار شعباني ورکي و ديگران، ص51، مشهد :انتشارات به نشر، 1383ش.
21-براي شناخت فلسفه هاي تعليم و تربيت در غرب نک:فلسفه تربيتي شما چيست؟، آشنايي با فلسفه آموزش و پرورش ، زمينه اي براي بازشناسي و نقادي فلسفه تعليم و تربيت در جهان غرب، سيد احمد رهنمايي، درآمدي بر فلسفه تعليم و تربيت، قم :انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (رحمه)، 1387ش.
22-نک:درآمدي بر فلسفه تعليم و تربيت، ص217-297.
23-همان، ص68.
24-محمد تقي مصباح يزدي، «مباني و اصول تعليم و تربيت ».
www.mesbahyazdi.org
25-مرتضي مطهري، سيري در سيرة ائمه اطهار، ص298، تهران :انتشارات صدرا، 1368ش.
26-سوره انبياء، آيه 105.
27-سوره اعراف، آيه 128.
28-رهبري بر فراز قرون، مقدمه .
29-مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي (عج)ص5-7.
30-الغيبة، (نعماني)، ص138.
31-محمد بن يعقوب کليني، الکافي، تحقيق :علي اکبرغفّاري، ج 1، ص197بيروت :دارصعب و دارالتعارف، چاپ چهارم، 1401ق.
32-بحارالانوار، ج99، ص104.
33-همان، ج 23، ص50.
34-سوره بقره، آيه 30.
35-عبدالله جوادي آملي، امام مهدي ، موجود موعود، ص106، قم :انتشارات إسراء1387ش .
36-عبدعلي بن جمعة العروسي الحويزي، نورالثقلين، ج2، ص392، قم :مؤسسه اسماعيليان، 1412ق، محمد محمدي ري شهري، ميزان الحکمة، ج1، ص179ح1169، قم:انتشارات دار الحديث، 1377ش .
37-رحيم کارگر، «فلسفه نظري تاريخ و دکترين مهدويت»فصل نامه انتظار، ش17، ص97.
38-علي المتّقي بن حسام الدين الهندي، کنز العمال، ح 38669، 38700، بيروت :مکتبه التراث الاسلامي، 1397ق ، ميزان الحکمة، ج1، ص 187، ح1344.
39-نهج البلاغه، خ 138.
40-بحارالانوار، ج52، ص351، ح103.
41-سوره رعد، آيه 11.
42-سوره بقره، آيه 124.
43-به نقل از :محمد هادي يوسفي غروي، «فلسفه غيبت از منظر روايات»فصل نامه انتظار، ش7.
44-الکافي، ج 1، ص168و178، ميزان الحکمة ج1، ص116، ح806.
45-محمد بن علي بن بابويه قمي (شيخ صدوق )، الامالي، ص157، ح15، قم
مؤسسه البعثة، چاپ اول، 1407ق، ميزان الحکمة، ص184، ح1221.
46-محمد بن حسن طوسي، الغيبة، ص471، قم:مؤسسه معارف اسلامي، 1411ق، ميزان الحکمة، ص178، ح1159.
47-بحارالانوار، ج52، ص92، ح7 ، ميزان الحکمة، ص184، ح1222.
48-قيام و انقلاب مهدي، ص7.
49-بحارالانوار، ح51، ص78.
50-شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، دعاي عديله.
51-امام مهدي، موجود موعود، ص133.
52-الغيبة (نعماني)، ص159، ب5، ح9.
 

منبع :نشريه مشرق، شماره 10.

ae